در و دیوار را نگاه می کردم و پوسترها و کتاب هایی را که درباره ی شهدا چاپ شده بود، فکر می کردم من در این جا چه می کنم؟ آیا به راستی تصمیمم را گزفته بودم و از عهده ی آن بر می آمدم؟ و این تنها راه باقی مانده بود برایم؟ شاید « سعیدان» مرا در چاله ای انداخته بود که نم یتوانستم به این راحتی از آن بیرون بیایم. اما چه کار باید می کردم؟ یادم می آمد در آخرین دعوایی که با خود داشتم، به این جا رسیده بودم که لازم است تلاشم را بکنم؛ به نتیجه رسیدن یا نرسیدن، درجه ی اول اهمیت را نداشت. شاید هم به جایی نمی رسید این کار و من به جایی می رسیدم و آنجا، می توانست نقطه ای باشد که درش بایستم و به خود بگویم: ببین! تو اگه اهل آمدن
...
مشخصات کتاب
عنوان: سه گانه ای برای یگانه
پدیدآورنده: محمدرضا بایرامی
مشخصات نشر: تهران:کتاب نیستان،1391
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۳۷۶۷۸۹
موضوع: جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- داستان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: معرفی کتاببزرگسالان
برچسبها: کتابداستانکودککودکانقصهقصه خوبداستان خوبمطالعهیگانهکودکاناوقات فراغترمانخواندنیاریارمهربانکتاببچهنوجوانجوانکتاب کودکجنگایرانعراقجنگ ایران و عراقشهیدشهداگمنامشهیدگمنامبایرامیسهسهگانهتهرانکتابنیستاندعواتصمیمچادرصندلیچرمنتیجهچالهسعیدانرضامحمدمحمدرضاکتابخانهرندگیامیددانشدانستنی